روزگار در چرخش است

روزگار بد یا خوب ، زشت یا زیبا می گذرد.

من قبل از اینکه امیرعلی به دنیا بیاد کارمند بودم و هنوز هم هستم. توی دوسال و نیم بعد از تولد امیرعلی هم زمان به اداره محل کارم می رفتم از ظهر تا شب کار می کردم و وقتی برمیگشتم مثل تمام مامان های این سرزمین مشغول کارهای خانه و امیرعلی و خدمات رسانی به شوهر می شدم.

بررسی وضعیت پزشکی امیرعلی، تنظیم وقت درمان ، برنامه ریزی برای تربیت و بازی با امیرعلی ، کارهای درمانی در خانه و ظاهرسازی زندگی به شکلی که کسی از این مشکلات خبردار نشه توی تمام این مدت به عهده خودم بوده و هست.

همسرم هم  در جاهایی از این کارها حضور داشته ولی کار اصلی بعدازخودم برعهده مادرم بود. که همین جا از تمام زحماتش قدردانی می کنم چون هرچه داشتم و دارم از مادر عزیزم هست.

هرجا که من به علت کارم نمی تونستم برم و یا نگهداری از امیرعلی در زمانی که من سرکار بودم همه برعهده مادر و پدرم بوده و هست.

البته الان یکسال هست که به خاطر وضعیت امیرعلی و مشکلات خانه که همسرم با اون ها مشکل داشت به خانه برگشتم و دورکاری انجام می دم.

وضعیت درمانی امیرعلی هنوزم هم درجریانه و الان که من این مطلب رو می گذارم قرار است توی یک ماه آینده امیرعلی یک نوار مثانه جدید بدهد و اگر جواب این نوارمثانه هم بد باشه مجبور به تزریق یک آمپول در سر مرحله به مثانه می شویم که برای این کار هم نیاز به اتاق عمل و بی هوشی بچه هست. الان من تمام تلاشم رو می کنم که این وضعیت پیش نیاد .

از داروهای گیاهی گرفته تا تمرین دادن به خود امیرعلی برای کنترل ادرار تمام تلاشم بهبود وضعیت امیرعلی هست و امیدوارم خداوند حمایتش از من کمترین رو برندارد.

الان که امیرعلی بزرگ تر شده داره کم کم یاد می گیره خودش بره دستشویی، اصرار داره خودش سوندش رو بزنه، دیگه لازم نیست برای قرص و دارو کلک براش سوار کنم خودش مثل آدم بزرگها قرص هاش رو می خوره تازه زمان مصرف داروهاش رو هم می دونه.

جالبه بدونید امیرعلی اسم دکترهاش رو هم می شناسه و می دونه پیش هر کدوم برای چی می ریم و یا قراره اون دکتر در مورد چی صحبت کنه.

امیدوارم خدا به همه اون هایی که در انتظار بچه هست بچه ای با فهم ، صبور ، خوش زبان و زیبا مثل امیرعلی بده . امیدوارم برای هیچ بچه ای مریضی به خصوص بیماری های صعب العلاج به وجود نیاد

آمین یا رب العالمین